داستان ما با امید شروع شد . پسر بچه ای یازده ساله که در روستایی دور افتاده و بدون جادهٔ مناسب تا شهر برای دریافت خدمات پزشکی , متاسفانه مادر خود را از دست داده بود.
او هر روز همراه با پدرش و سایر اهالی با دستان کوچک خود به ساختن جاده کمک میکرد . وقتی از
... ادامه